عزیزی میگفت روح و تن آدمی دو بخش مجزا از هم نیستند بلکه گویی آدمی یک طیف است که از یک طرف به سمت روحانی اش می رسد و از یک طرف به سوی جسمانی اش. خلاصه که انسان دست کم تا وقتی در این دنیاست ترکیبی است ازین دو و شاید غالبا در میانه این طیف باشد، گاهی قدری به این سمت و گاهی قدری به آن سو.  

در مواجهه با او، با جان، تمام وجود پر از خواستن شد. هیچی غالب گشت وعریانی، تمام طیف درنوردید. گفته بود که راه دلش نیست اما بازهم با بزرگواری همراه شد. تجربه کرد. علی رغم همه سختی هایش، این تجربه را چشید.

روزی که گفت این نزدیک مان نمی کند دورمان می کند. آبی بود بر آتش. پر و بالی داد سمت روح، نقبی زد از زمختی ام به لطافت اش. قدردان اویم، بس که ریحان است. او را خواهم و خواهم.